داستان
جهانگردي به دهکده اي رفت تا زاهد معروفي را زيارت کند و ديد که زاهد در اتاقي ساده زندگي مي کند. اتاق پر از کتاب بود و غير از آن فقط ميز و نيمکتي ديده مي شد.جهانگرد پرسيد: لوازم منزلتان کجاست؟... زاهد گفت: مال تو کجاست؟جهانگرد گفت:من اينجا مسافرم.زاهد گفت: من هم.من اینجا مسافرم
+ نوشته شده در دو شنبه 5 مرداد 1394برچسب:داستان,قصه,داستان پند آموز,داستان در مورد پیامبران و بزرگان,داستان مرد زاهد, ساعت 7:53 توسط آزاده یاسینی
|